مثل دانه های قهوه باش !
زن جوانی پیش مادر خود رفت و از مشکلات زندگی خود برای او گفت!
اینکه او از تلاش و جنگ مداوم برای حل مشکلاتش خسته شده است!
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت تا بجوشد.
سپس توی اولی هویج ریخت.
در دومی تخم مرغ و در سومی دانه های قهوه!
بعد از بیست دقیقه که آب کاملا جوشیده بود گاز ها را خاموش کرد و اول هویج ها را در ظرفی گذاشت. سپس تخم مرغ ها را هم در ظرفی گذاشت و قهوه ها را هم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت. سپس از دخترش پرسید: چه میبینی؟
او پاسخ داد: هویج، تخم مرغ و قهوه! مادر از او خواست هویج ها را لمس کند و بگوید که چگونه اند؟ او این کار را کرد و گفت:
نرمند! بعد از او خواست تخم مرغ ها را بشکند، بعد از آن که پوسته آن را جدا کرد، تخم مرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست قهوه ها را بچشد!
دختر از مادرش پرسید: مفهوم این ها چیست؟
مادر به او پاسخ داد: هر سه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده اند، آب جوشان! اما هر کدام عکس العمل متفاوتی نشان داده اند. هویج در ابتدا بسیار سخت و محکم به نظر می آمد اما وقتی در آب جوشان قرار گرفت به راحتی نرم و ضعیف شد! تخم مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته ی بیرونی از مایع درونی آن محافظت می کرد، وقتی در آب جوش قرار می گرفت مایه درونی آن سفت و محکم شد!
دانه های قهوه که یکتا بودند، بعد از قرار گرفتن در آب جوشان، آب را تغییر دادند!
مادر از دخترش پرسید: تو کدامیک از این مواد هستی؟
وقتی شرایط بد و سختی پیش می آید تو چگونه عمل می کنی؟
تو هویج، تخم مرغ یا دانه های قهوه هستی؟ به این فکر کن که من چه هستم؟ آیا من هویج هستم که به نظر محکم می آیم، اما در سختی ها خم می شوم و مقاومت خود را از دست می دهم؟ آیا من تخم مرغ هستم که با یک قلب نرم شروع می کند اما با حرارت و در نتیجه مشکلات محکم می شود؟ یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد آن دانه بوی خوش و دلپذیری را آزاد کرد.
اگر تو مانند دانه های قهوه باشی هر چه شرایط بد تر می شوند تو بهتر می شوی و شرایط را به نفع خودت تغییر می دهی!
پس ، مثل دانه های قهوه باش !
اقتباس از کتاب مشکلات را شکلات کنید اثر مسعود لعلی !
یک نمره ی قرضی
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نیتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره ۹ گرفتی.
تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته !
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم چِن ، میشود… میشود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم چِن با عتاب مادرانهای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟! این ممکن نیست.
من طبق جوابهایی که در برگۀ امتحانت نوشتهای به تو نمره دادهام. او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمیخواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم.
تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان میداد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم میزند.
خانم معلم ساکت شد.
او آرزوی والدین را درک میکرد که میخواهند بچههایشان بهترین نمرهها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمیتوانست در برابر بچههای بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود.
او میدانست که کتک خوردن بچهها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمیکند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد.
نمیدانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه؟؟
او در کار خود جداً اصول را رعایت میکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد.
هنوز تمام تن پسرک از ترس میلرزید و به گریه هم افتاده بود. عاقبت رو به پسرک کرد و گفت: ببین!، این پیشنهادم را قبول میکنی یا نه؟
من به ورقهات یک نمره ارفاق» نمیکنم.
فقط میتوانم یک نمره به تو قرض» بدهم.
تو هم باید در امتحان بعدی ۲برابر آن را، یعنی۲نمره، به من پس بدهی. خوب است؟ پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی ۲نمره به شما پس میدهم.
او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس میخواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزهای داده شد.
از پسِ آن درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف میکند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده میشود. زیرا میداند که نمرهای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد.
آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست… او ” لی کا- شینگ ” رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است!
همیشه روحیه خود را حفظ کنید و در شکست ها به خود روحیه قرض دهید تا موفق شوید….
منبع:سایت مسیر موفقیت
بسم الله الرحمن الرحیم
این سوالات بخشی از سوالات کنکوری ها راجع به دروس عمومی هست.
خیلی از کنکوری ها در این ایام و این زمان باقی مانده تا کنکور 1400 درصد بالا بدست آوردن در دروس عمومی براشون تبدیل به دغدغه میشه و نگران این هستن که میتونن به درصد بالا در این دروس برسن یا نه ؟
جواب این سوال بله هست؛چون خوشبختانه کنکور چهارچوب مشخصی داره و میتونیم با شناخت این چهار چوب و مباحث خصوصا در درسهای عمومی کنکور به راه و روش درستی برای مطالعه برسیم و در انتها بتوانیم به درصد بالایی برسیم
روش پیشنهادی بنده استفاده از کنکورهای سالهای گذشته هست که با تسلط بر روی تست های کنکورهای گذشته میتوان بخش هایی از درس های مختلف مثل قرابت،درک مطلب زبان و عربی و . . . مسلط شد
و روش رسیدن به درصد بالا و هم چنین مطالعه قسمت های دیگه از این 4 درس عمومی رو در پادکست این هفته توضیح دادم
دفترچه ات رو بردار و با من در این پادکست همراه شو
بسم الله الرحمن الرحیم
این جملات از متداول ترین جملاتی هست که دانش آموزان پایه و کنکوری ها یا هر انسانی که میخواد واسه هدفی تلاش کنه ممکنه به زبون بیاره.
اصلا بیا داستانی بریم جلو
تق تق کیه؟؟ انگیزه ام انگیزه؟؟
بله انگیزه هستم و میخوام بیام و وارد زندگیت بشم که از این به بعد تو واسه دنبال کردن اهدافت و اجرا کردن برنامه ها،ورزش کردن و خوش اخلاق بودن و . . . انگیزه داشته باشی
نظرت راجع به این داستان فرضی چیه؟
به نظر تو هم خنده دار میاد نه؟ که یه روز در بزنن و بگن من انگیزه هستم و اومدم تو زندگیت
اما متاسفانه خیلی از ادمها راجع به انگیزه دقیقا همینطوری فکر میکنن و یه ذهن منتظر دارن و اگر هم ازشون بپرسی به طور مثال که چرا هر روز درس نمیخونی با ساعت مطالعه و تعداد تست خوب ؟؟ میگن آخه انگیزه ندارم،حسش نیست
واقعیت اینه که انگیزه پا نداره که بیاد ما باید بیاریمش و خود ما هستیم که کم یا زیادش میکنیم
خب آقا ما چیکار کنیم؟ راجع به انگیزه چطوری فکر کنیم؟
در بحث انگیزه برای دنبال کردن اهداف مثل (ورزش کردن منظم،درس خواندن،مطالعه غیر درسی ) و اهداف دیگه با دو مشکل مواجه هستیم
1 ایجاد انگیزه برای شروع تغییرات در زندگی
2 افزایش انگیزه و مداومت در با انگیزه بودن
امروز رو اختصاص میدیم به مورد اول
برای اینکه یه انگیزه دایمی ایجاد کنیم از دو تکنیک کمک میگیریم
البته این رو داخل پرانتز بگم که همه ی ما انسانها انگیزه داریم فقط کم و زیاد داره
1 چقدر هدفت مال خودته؟
یعنی هدفی که تو زندگیت انتخاب کردی واقعا از سر علاقه خودت هست یا یه هدف تحمیلیه ؟
مثلا رشته ای مثل پزشکی یا دندانپزشکی رو انتخاب میکنی فقط برای اینکه از دید دیگران با کلاسه یا فکر میکنی که تنها راه پولدار شدن قبولی تو این رشته های دانشگاهی یا رشته های پرطرفدار انسانی،تجربی و ریاضی هست ؟
یا واقعا به هدفی که انتخاب کردی علاقه داری و یه میل درونی بهش داری و دوست داری که اون شغل رو ادامه بدی؟
من دعوتت میکنم به خلوت کردن با خودت و به این سوال فکر کردن که ببینی منشا انتخاب هدفت چی بوده و بهت این اطمینان رو میدم بعد از خلوت با خودت و انتخاب یه هدف (در این مثال رشته دانشگاهی مورد علاقت) که از سر عشق و علاقه باشه انگیزه ات برای شروع و ادامه دادن دو چندان میشه
2 اهرم رنج و لذت
بزار خیلی ساده این تکنیک رو بهت یاد بدم.هر انسانی هر کاری رو انجام میده برای فرار از یک رنج و رسیدن به یک لذت هست
مثلا اگه ما تشنه باشیم؛آب مینوشیم تا از رنج تشنگی فرار کنیم و به لذت سیرآبی برسیم.
مغز ما به صورت پیشفرض وظیفش اینه که ما رو در این حالتی که هستیم نگه داره و تنبلی کنه.اما با استفاده از این اهرم میایم وادارش میکنیم به ایجاد تغییرات
مثلا وادارش میکنیم از دایره امن خارج بشه و بیشتر درس بخونه،بیشتر تست بزنه و تمرکز بالایی داشته باشه و حتی خودمون هم تنبلی کردن رو کنار بزاریم و هر روز واسه اجرا کردن برنامه درسیمون تلاش کنیم و تا آخر هفته به یک جمع ساعت مطالعه،تعداد تست و حجم خوبی از مطالب درسی برسیم
چطوری ازش استفاده کنیم؟
جونم واست بگه که خیلی ساده هست یه برگه بر میداری و اونو از وسط صفحه به دو قسمت تقسیم میکنی اینطوری
و اینطوری قسمت رنج ها رو پر میکنی و همچنین لذت هایی که اگر تغییر کنی و با انگیزه باشی و زیاد تلاش کنی میتونی تجربشون کنی
و هر بار با مرور کردن این لیست خودت رو وادار میکنی به تغییر کردن و انگیزه خودت رو واسه حرکت کردن و ایجاد یه تغییر جدید در درس خوندن یا زندگیت میکنی و اینطوری هم به صورت ذهنی و هم عملی داری اون اهرم رنج و لذت رو در ذهنت در جای درستش بکار میبری
جمع بندی :
منظر قسمت های بعدی باشید.
اگر تلاشگرید موفق باشید.
درباره این سایت